تفکر ناخودآگاه
محتویات فهرست
تفکر ناخودآگاه
تفکر ناخودآگاه چیست؟ ما به طور معمول یک راه کلی را برای تفکر در ذهن داریم. اگر بنشینیم و به چیزی فکر کنیم و این کار را به صورت آگاهانه انجام دهیم از نظر ما تفکر کرده ایم و این تنها نوع تفکر کردن است. ما در حقیقت این طور نیست. بلکه راه های مختلفی برای تفکر وجود دارد که تفکر آگاهانه یا خودآگاه که ما میشناسیم یکی از انواع تفکر کردن می باشد. حتما برای شما پیش آمده است که گاهی خود را غرق در فکری پیدا کنید اصلا آگاهانه نبوده است، به آن تفکر ناخودآگاه می گویند که شما بدون اینکه قصدی داشته باشید غرق در فکر کردن به آن موضوع شده اید.دو نوع کلی تفکر در سه روش کلی برای همه ما وجود دارد. ما در این مطلب قبل از اینکه بخواهیم در مورد تفکر به صورت کاملا ناخودآگاه صحبت کنیم انواع تفکر را خواهیم گفت.
انواع روش های تفکر
تفکر ناخودآگاه
به طور کلی ما سه روش کلی را برای تفکر می توانیم در نظر میگیریم که این سه روش اصلی عبارت هستند از:
- تفکر دیداری
- تفکر شنیداری
- تفکر ناخودآگاه
که ما در این مطلب قصد داریم در حول موضوع تفکر به صورت ناخودآگاه به شما توضیح دهیم اما برای درک بهتر شما نسبت به روش های کلی تفکر ما قصد داریم تفکر دیداری را به عنوان راه و روش اول تفکر کردن و سس تفکر شنیداری را برای شما توضیح دهیم و سپس به سراغ موضوع اصلی مقاله برویم. نکته ای که وجود دارد این است که گاهی ما از طریق عوامل دیداری و یا شنیداری امکان دارد غرق در یک تفکر شویم که این تفکر کاملا ناخودآگاه می باشد. یعنی دو روش دیداری و شنیداری گاهی ما را در مسیر یک تفکر ناخودآگاه قرار می دهد که ما این نوع تفکر را هم بدون توجه به عوامل بروز تفکر، کاملا ناخودآگاه می خوانیم.
تفکر دیداری
اولین راه تفکر، تفکر دیداری می باشد که با تفکر ناخودآگاه متفاوت است. در این روش از تفکر ما یک سناریو تصویری را مورد بررسی قرار می دهیم که درستی یا نادرستی یک واقعه را مورد بررسی و ارزیابی قرار می دهد. یکی از افرادی که در این نوع تفکر سرآمد و زبانزد بود آلبرت انیشتن بود. البته انیشتین با وجود اینکه خود مبدع و مخترع تفکر دیداری نبود توانسته بود در این نوع تفکر تبدیل به یکی از افراد سرشناس و بسیار موفق شود که الگوی رفتاری بسیار جالبی داشت.
این شخصیت بزرگ عملی با تصور اینکه بر روی یک شعاع نور نشسته و در حال حرکت با آن شعاع نوری می باشد، موفق شد نظریه اتر را رد کند و متوجه شود که این نظریه امکان پذیر نیست و مردود است، از همین طریق هم بود که موفق شد نظریه تئوری نسبیت خاص را مطرح کند که بعدها علم درستی آن را به همه ما اثبات کرد. البته این شخصیت چاره ای هم جز تفکر دیداری نداشت چرا که با مباحثی سروکار داشت که آنها فاقد عینیت بودند و تفکر ناخودآگاه به آنها غیر ممکن و تفکر شنیداری بی فایده بود.
تسلا یکی دیگر از اندیشمندان مشهور جهان نیز در مورد تفکر دیداری گفته است که می تواند یک ماشین را به صورت کامل در ذهن خود بسازد، آن را راه بیاندازد و سپس ببیند که آیا این ماشین صحیح کار می کند یا خیر؟ در اینجا هم تفکر ناخودآگاه نمی تواند به تسلا کمکی کند و تنها راه رسیدن به حقیقت تفکر به روش دیداری است. یکی از بهترین و کامل ترین و البته قدرتمند ترین انواع روش های تفکر، تفکر دیداری می باشد که در سطح هوشیاری آلفا برای انسان ها رخ می دهد و به وجود می آید.
امواج مغزی آلفا بین چهار الی دوازده هرتز هستند که تنها در حالت آرامش همراه با هوشیاری بسیار زیاد مشاهده می شوند. هر چه فعالیت های فیزیکی افزایش پیدا کند این امواج کاهش می یابند و تفکر دیداری با اختلال ایجاد می شود. برای اینکه تفاوت قدرت مغز را در این حالت به خوبی درک کنید باید به شما بگوییم که مغز زمانی که تازه از خواب بیدار می شود امواجی بین چهار تا هشت هرتز را تولید می کند که به آن تتا می گویند و ذهن در آن شرایط برای تصویرسازی هنوز آماده نیست.
بررسی تفکر شنیداری
یکی دیگر از روش های تفکر که در مقاله بررسی تفکر ناخودآگاه می خواهیم به آن بپردازیم، تفکر شنیداری میباشد که برای اولین بار توسط سقراط حکیم گسترش پیدا کرد. در این روش ابتدا پرسشی مطرح می شود و سپس پاسخ آن پرسش خود به پرسشی دیگر تبدیل می شود. در این روش که مبتنی بر طراحی زنجیره ای از پرسش ها می باشد، در نهایت معانی حقیقی دریافت می شوند. در واقع چیزی که باعث شد فرهنگ یونانی تبدیل به یکی از فرهنگ های جهانی شود همین تفکر شنیداری بود که سقراط آن را به طور گسترده ای به کار برد.
تفکر شنیداری معمولا در سطح گاما مغز رخ می دهد. جایی که امواج در بازه بیست و شش تا هشتاد هرتز قرار دارند. در واقع در بالاترین حالت تفکر، حل مسئله و درک به وجود می آید. از آنجایی که که در سطح بتا فعالیت های مغز با هیجان همراه هستند و عموما مسیری غیر هدفمند را طی می کنند تفکر شنیداری در آن رخ نمی دهد و تنها زمانی شما می توانید از تفکر شنیداری خود به خوبی استفاده کنید که مغز شما در سطح گاما باشد و بتواند در بالاترین حالت درک قرار بگیرد.
نکته: یکی از مهمترین دلایل کاهش توان تفکر در کشف ناشناخته ها و از نظر توانایی در خلاقیت آموزش مدرن می باشد. چرا که در این آموزش معمولا کمتر به سراغ تفکر مفهوم یاب می رویم و سعی می کنیم که بر روی جمع آوری دانش تمرکز کنیم. از آنجایی که در دنیای مدرن انسان مانند ماشین است و باید بر اساس تکرار و تکرار و تمرین آموزش ببیند و نیازی به تفکر عمیق احساس نمی شود، مدارس تبدیل به کارخانه هایی شدند که باید ماشین های دیگری از جنس انسان را برای زندگی امروزی بشری تولید کنند و به وجود آورند.
تفکر ناخودآگاه چیست؟
راه سومی که برای تفکر وجود دارد تفکر ناخودآگاه می باشد. باید این را بدانید که تفکر دیداری مخصوص هنرمندان و دانشمندان و تفکر شنیداری مخصوص فیلسوفان می باشد اما تفکر ناخودآگاه متعلق به چه کسانی است؟ این روش می تواند برای همه افراد روشی بسیار موثر و مفید باشد. هر زمانی که انسان در مسئله ای به بن می رسد و راهی برای حل آن نمی یابد می تواند از تفکر ناخودآگاه استفاده کنید. راسل فیلسوف معروف معاصر یکی از افرادی بود که زمانی که در بن بست گیر می کرد برای یافتن راه حل از تفکر ناخودآگاه استفاده می کرد که نحوه تفکر در آن به شرح ذیل است:
- در اولین گام تفکر ناخودآگاه باید هر آنچه را که در مورد مسئله میدانید بنویسید.
- سپس باید در گام بعدی تمامی راه حل های ممکن را بنویسید. سعی کنید این کار را تا جایی ادامه دهید که تمامی روش های احتمالی با درصد های پایین هم نوشت شود. اصلا نیازی نیست که حتما به دنبال روش های عملی باشید، تمامی راه حل ها را بنویسید و از نوشتن راه حل های تکراری اجتناب کنید.
- در مرحله بعدی تفکر ناخودآگاه باید موضوع را به صورت کامل به حال خود رها کنید و سعی کنید به موضوع فکری دیگری مشغول شوید.
- سپس منتظر بمانید تا به کمک تفکر ناخودآگاه جواب خود را دریافت کنید. در این شرایط شما پاسخ های خود را درست در جایی که اصلا به آن فکر نمی کنید دریافت می کنید احتمال دارد این اتفاق در خواب رخ دهد. از همین رو باید سعی کنید همیشه کاغذ و قلم همراه و نزدیک به شما باشد تا به محض دریافت پاسخ برای اینکه آن را فراموش نکنید آن را یادداشت کنید، نباید نسبت به پاسخ هایی که دریافت می کنید بی تفاوت باشید و از آنها بگذرید.
زمانی که شما ضمیر خودآگاه خود را بر روی یک مسئله و تمامی راه حل های آن متمرکز می کنید و سپس به سراغ مسئله و موضوعی کاملا متفاوت می روید و بار آن را از روی دوش خودآگاه بر می دارید تفکر ناخودآگاه توسط ضمیر ناخودآگاه شما شروع می شود. سپس پاسخ را پیدا می کنید و بعد آن را در قالب یک ایده به صورت های مختلفی به سمت خودآگاه منتقل می کند. تفکر ناخودآگاه به این دلیل که منابع بیشتری دارد و به صورت کلی همه موضوعات را در ارتباط با سایر موضوعات مورد بررسی قرار می دهد می تواند نظریه های بسیار دقیق تر و کامل تری را به ما ارائه کند.
سخن پایانی
روش های مختلفی برای تفکر وجود دارد که با جرات نمی توان گفت تفکر ناخودآگاه بهتر است یا روش های دیگر/ اگر شما می خوانید یکی از این روش ها را برای تفکر انتخاب کنید باید بدانید که در کدام دسته از حوزه های کاری فعالیت می کنید. اگر همه چیز برای شما قابل حل میباشد دیگر لازم نیست به سراغ تفکر ناخودآگاه اما اگر به بن بست رسیده اید بهتر است که حتما از تفکر ناخودآگاه استفاده کنید. چرا که می تواند بسیار موثر باشد. اگر فیلسوف هستید بهتر است به سراغ تفکر شنیداری بروید در صورتی که در زمینه هنر و زمینه اختراعات و اکتشافات فعالیت می کنید بهتر است برای تفکر به سراغ روش دیداری بروید. این زمینه کاری شما است که به شما نشان می دهد باید چه نوع تفکری را انتخاب کنید. البته برای تفکر ناخودآگاه آنچه شما را به سمت آن وادار می کند، میزان پیچیدگی و سخت بودن مسئله است. هر جه در مسئله بیشتر گیر کرده باشید و پاسخ برای شما دور از دسترس باشد گویا شما جز تفکر ناخودآگاه چاره ای ندارید.
دیدگاهتان را بنویسید